چکيده اتفاقات
بعد از يه مدت طولاني دوباره مي نويسم، اين چند مدت اتفاقات زيادي افتاد. خاله نرگس رفت خونه خودش، من دانشگاهم تموم شد و رفتم خونه خودم، درسا خانم شون خونشون رو عوض کردن . من استخدام شدم و ارشد قبول شدم. ولي يه اتفاق خيلي خيلي خوب افتاد و اونم اينکه من دوباره خاله شدم و شما درساجون دخترخاله شدي واسه آقا مهديار که در پست هاي بعدي عکسش رو ميزارم.
خدايا شکرت که در اين مدت اتفاقاي خوب واسه من و خونوادم و درساجون افتاد.... فقط حيف که هرچي ميگذره مادرجون و پدرجون پيرتر ميشن و افتاده تر، خدايا کمک کن تا سايه شون رو سرمون باشه.
درسا جون حسابي به مادرجون و پدر جونش کمک مي کنه و خانم خونه شده و از هواي آقا مهديار رو هم داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی